جدول جو
جدول جو

معنی باد خزری - جستجوی لغت در جدول جو

باد خزری
باد شمال غربی دریای خزر به سمت جلگه ی گیلان و مازندران
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ خَ)
منسوب بباد خزان. باد فصل خزان:
چو برگ باغ گیرد ناتوانی
خبر پیشین برد باد خزانی.
نظامی.
رجوع به باد خزان و باد شود
لغت نامه دهخدا
(دِ خَ)
باد خریف. باد پائیز. باد برگ ریزان:
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست ؟
حافظ.
رجوع به باد، باد پائیز وباد برگ ریزان شود، سوختن و تباه شدن زراعت یا میوه یا صیفی بر اثر وزیدن باد گرم ناملایم. در بوته ترنجیده و بی آب شدن آن: خیارها را امسال باد زد. بادنجانها را باد زده است.
عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد
بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش.
سعدی (بدایع)
لغت نامه دهخدا
(دِ خَ)
باد خزان. باد پائیز. باد برگ ریزان. رجوع به باد خزان شود، نوعی از خیار باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به بادرنگ شود، عرق النساء که پشت و کمر بگیرد
لغت نامه دهخدا
(دِ بَ)
مخفف باد برین. باد صبا باشد. (اوبهی). رجوع به باد برین شود
لغت نامه دهخدا
پرنده ای تیز پرواز از نوع شکافی منقاران که برنگهای خاکستری و زعفرانی و حنایی میباشد. قدش از گنجشک کمی بزرگتر و باندازه پرستوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با خبری
تصویر با خبری
آگاهی دانایی
فرهنگ لغت هوشیار